سنا

یکاد سنا برقه یذهب بالأبصار

سنا

یکاد سنا برقه یذهب بالأبصار

برای چاپهای متعدد «نه ده» اثر حسین قدیانی


هو الحکیم


آنچنان کرده بودند که خجالت می کشیدیم از بسیجی بودنمان و آنچنان شده بودیم که یادمان رفته بود بسیجی هستیم.

آنچنان کرده بودند که یواشکی عاشق رهبرمان باشیم و آنچنان شده بودیم که یواشکی سخنانش را گوش می دادیم.

آنچنان کرده بودند که چفیه انگشت نما شود و آنچنان شده بودیم که چفیه هامان در گنجه لباس هامان باشد.

آنچنان کرده بودند که بی خیال از مقابل جمله شهدا شرمنده ایم رد می شدیم و آنچنان شده بودیم که ککمان هم نمی گزید.

آنچنان کرده بودند که سال 88 شد سال فتنه و آنچنان شده بودیم که مانده بودیم چه کنیم در برابر این فتنه.


یک سال گذشت...

و مکر خداوند چنان نقشه هاشان را واژگون کرد که حالا افتخار کنیم سوار اتوبوس نظام به راهپیمایی می رویم و نی ساندیس نظام را در چشم دشمنان نظام فروبریم.

این کار را خداوند با دستان داداش حسین انجام داد در قطعه 26.

داداش حسین قدیانی به تنهایی آنچنان فریاد زد که یادمان آمد بسیجی بودیم و حتی گاهی از نوع ترمزبریده اش. او کاری کرد که حالا با افتخار چفیه بیندازیم و از عشق به رهبر بگوییم.

او سربلند است در برابر پدر شهیدش برای 8 ماه ایستادگی یک تنه اش در برابر دنیای اینترنتی فتنه. او و آهستان و پوسترهای عاشورایی و معدود کسانی که من نمی شناسم.


آنها سربلندند ولی ما هنوز باید سرافکنده بگوییم شهدا شرمنده ایم. شرمنده برای همه کم کاری هایمان.


اندازه عشق


هو المحبوب


تصویر اول: تمام روز را برای کارهای خانه دویده ای. انگار مسابقه دو ماراتون گذاشته اند بین تو و کارهای خانه و تو هیچ وقت به گرد او هم نمی رسی چه رسد به اینکه از او ببری. تمام شب را هم برای آرام کردن گریه های فرزند دلبندت دنبال چاره بوده ای و همه راه ها را امتحان کرده ای تا بالاخره نزدیک صبح چشمهای او روی هم رفته. ولی هنوز چشمهای تو روی هم نرفته که کوچولوی تو آخرین وعده غذایش را طلب می کند.

خسته ای. خیلی خسته. ولی تمام خستگی ات محو می شود وقتی او چشمهای زیبایش را باز می کند و به تو نگاه می کند. فقط یک نگاه. دیگر از دنیا هیچ چیز نمی خواهی. حتی رفع خستگی ات را.



تصویر دوم: رادیو را باز می کنم. شبکه معارف: «در حدیث آمده است: محبت خداوند به بنده اش 70 بار بیشتر از محبت مادر به تک فرزندش است.»


تصویر سوم: نمی توانم تصور کنم. 70 برابر محبت مادر به تک فرزندش چقدر می شود؟


لبریز از خدا می شوم.


ارض العزّة


هو المنتقم


سلام من به خواهر فلسطینی ام!

سلام من به بــرادر  فلسطینی ام!


سلام مرا از ملکوت می شنوید. ملکوت آسمانها.

آمده بودم تا با چشمان خودم ببینم مقاومت زیبایتان را و بوسه بزنم بر زخمهای بی مرهمتان. مرهم آورده بودم برای زخمهایتان؛ اما تقدیر این بود که زخمم مرهم دل زخم خورده تان شود.


با امید آمده بودم و غذا آورده بودم برای کودک مظلومت، مادر! در راه با خود می گفتم الهی فدای اشکهای کودکت شوم و دیگر این اشکها را نبینم.


لباس و روانداز هم آورده بودم، تا شاید زمستان امسال کمی گرمتان کند. راستی! خون من هنوز گرم است. نمی دانم گرمای آن تا زمستان باقی می ماند یا نه؟


نکند ناراحت شوید یا حسرت بخورید! لباس و غذا و دارو تمام می شود، ولی تقدیر خدا پابرجاست. خداوند چنان مکر دشمنان را برمی گرداند که با خون ما برای همیشه آزادیتان رقم بخورد. آزادی همه مستضعفین عالم. آزادی برای همیشه. اندوهگین نشوید و امیدوار باشید که شما «ارض العزّة» را به ارث خواهید برد و دشمنانتان «ذلت» را.


راستی اینجا فرشته ها سلام می رسانند. همه متحیرند از استقامت و صبر و ایمانتان و هنوز شرمنده می شوند از یادآوری پاسخ «انی اعلم ما لا تعلمون». بعضی هم لعن می کنند خائنین به شما را و قاتلین ما و شما را. خائنینی که یا سکوت می کنند در برابر فریاد دادخواهی شما، یا فریاد «نه غزه نه لبنان» سرمی دهند در برابر نگاه های منتظر شما.


خبر مهمی هم برایتان دارم؛ تاریخ پیروزی شما اینجا ثبت شده و فقط صبر و استقامت شما را می طلبد.


در پایان، همه شهدا خدمتتان سلام می رسانند و برای فرج همه آزادگان دعاگویند.


قربانی شما: امدادگر شهید کاروان آزادی

2010MAY31