سنا

یکاد سنا برقه یذهب بالأبصار

سنا

یکاد سنا برقه یذهب بالأبصار

لذت درد...


هو القادر


اعمالتان قبول حق. شب قدر خوش گذشت؟

قبول دارید که شب قدر خوش می گذرد؟ افطار و سحر خوش می گذرد، اعتکاف خوش می گذرد، راهپیمایی روز قدس و 22 بهمن و 10 دی خوش می گذرد، حتی دهه محرم و روز عاشورا خوش می گذرد. قبول دارید؟


در مطلب قبلی گفتم زندگی دینی لذت دارد و ما هنوز نتوانستیم لذت آن را به آنان که در این وادی نیستند بچشانیم. ما از همه لحظات خدایی مان لذت می بریم؛ لذتی هزاران برابر لذت یک پارتی خیلی باحال یا یک روز در موجهای آبی یا...، لذتی غیر قابل مقایسه.


آنان که از این لذتها محرومند، نمی توانند درک کنند که بعد از یک مناجات بارانی در شب قدر یا عزاداری برای سید الشهدا(ع)، چه آرامش ملکوتی نصیب انسان می شود. اگر می دانستند در به در به دنبال لذت و آرامش نمی گشتند.


آنان که از زیبایی خود در خیابان لذت می برند بیایند از من بپرسند که چه حالی می کنم وقتی چادر سرکرده ام و بچه به بغل و ساک به دوش نفس نفس می زنم و هر نفسی را با خدا معامله می کنم. بیایند تا سرمستی ام را شرح دهم.

آنان که چادر را بی کلاسی می دانند، بروند از آن دختری بپرسند که برای داشتن این چادر باید با تمام دنیای اطرافش، پدرش، مادرش و خانواده اش بجنگد درحالی که به آنها اف هم نگوید  چون دوستشان دارد و دوستش دارند. بروند از او بپرسند که این چادر را با خون دل نگه داشته و وقتی در خیابان راه می رود فرشته ها او را اسکورت می کنند.

و هنگامی که من این لذت را شرح نمی دهم، و ما این لذتها را شرح نمی دهیم، و ترس از نیروی انتظامی جای وصف این شیرینی را می گیرد، و چادر در رسانه ها لباس گدایان و معتادان و بی کلاس ترین افراد جامعه معرفی می شود، و در همه آگهی های اسخدام می نویسند: به یک خانم خوش تیپ با روابط عمومی بالا نیازمندیم، و ...، این می شود که می بینیم.


فکر کنید. خیلی فکر کنید که چگونه می توان این همه لذت و آرامش را وصف کرد؟ و بدانید این وصف کردن هزینه دارد. خدایی شدن هزینه دارد. و بزرگترین هزینه را زهرای مرضیه(س) داد که می خواست لذت با علی بودن را به مردم مدینه بگوید و علی مرتضی(ع) داد که می خواست لذت عدالت را به مردم کوفه نشان دهد.

باید پای هزینه اش بود تا جهان طعم توحید و عدالت را بچشد.



1- انگار قرار است هر مطلب تفصیل یک جمله از مطلب قبلی باشد. پست قبلی تفصیل پست شماره 18  بود و این پست تفصیل یک جمله از قبلی.

2-این مطلب را به دعوت مرمی نوشتم و از دوستان عزیزم منچ ، شلمرود ، کلپوره، ستیغ، پابرهنه، مادرانه، مادرستان و شازده کوچولو دعئت می کنم از مظلومیت چادر بنویسند.

۳- لطفا عکسهای علی را از خاله ساراش در ثبت لحظه هایم بخواهید. من مامان علی ام، خاله سارا عکاس علی. من برای مامانی هم وقت کم می آورم چه برسد به عکاسی.


ادعا! ادعا!




هو الحق


ماه رمضان هر سال منتظرم تا شاید نشانه ای از ظهورش بیاید، چون خوانده ام که اولین نشانه های ظهور در رمضان است؛ ولی یادم می رود که برای انتظار، حتی نباید به جمعه ها اکتفا کرد. امسال یک سوال، عجیب ذهن مرا مشغول کرده. دوست دارم جوابی بشنوم:


چرا باید ظهور الان اتفاق بیافتد؟ چرا منتظریم؟ مگر زندگی ما چه کم دارد؟


آیا حضرت حجت (عج) باید ظهور کند چون بعضی از ما گاهی به دعای ندبه می رویم؟

چون نیمه شعبان هر سال جشن می گیریم؟

چون بعضی پشت ماشین هایشان نوشته اند "شاید این جمعه بیاید، شاید"؟

چون برای امام زمان(عج) کلیپ می سازیم؟

چون جمکران که می رویم دلمان می گیرد؟

و چون هزار تا کار خوب دیگر شبیه این انجام می دهیم....


وقتی همه داریم زندگیمان را می کنیم، خوب یا بد، شاد یا غمگین، در رفاه یا در فقر، عادلانه یا ظالمانه،چرا الان باید ظهور اتفاق بیافتد؟

وقتی نمی دانیم زندگی اسلامی چگونه است و چه آدابی دارد، چطور می توانیم آن را آرزو کنیم؟

وقتی حتی بعضی از زندگی دینی بیزارند چون لذت آن را درک نکرده اند و وقتی ما که ادعا داریم نمی توانیم لذت آن را به آنان که نچشیده اند، بچشانیم، چگونه دعا می کنیم که کسی بیاید و سنت رسول خدا(ص) را زنده کند؟

وقتی در برابر ظلم زمان، هنوز سکوت کرده ایم و می گوییم چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است، چگونه ادعای انتظار داریم؟

وقتی حتی افطاری های  نسل انقلاب و جنگ، دیگر بویی از سادگی ندارد، وقتی آنان که دارند غرق در تجمل  شده اند و آنان که ندارند آرزوی تجمل می کنند، چگونه منتظر عدالت هستیم؟


نمی دانم! ولی یک چیز را یقین دارم:

تا وقتی به این سوال جواب ندهیم ظهور محقق نمی شود.