سنا

یکاد سنا برقه یذهب بالأبصار

سنا

یکاد سنا برقه یذهب بالأبصار

کشتن همه فرشته ها

کشتن همه فرشته ها

یا

وقتی شیطان به صداسیما می زند

چقدر ما ساده لوحیم که صداسیما را نقد می کنیم. انتظار داریم به گفتمان حزب الله توجه کنند و به یاران انقلاب تریبون داده شود. (تازه ذوق می کنیم که برنامه راز را داریم) می گوییم چرا فقط شمال تهران را می بینید و بقیه کشور را نادیده می گیرید. می گوییم چرا زنان چادری یا فقیرند یا بدبخت... و خیلی نقدهای دیگر.

حالا با این دسته گلی که برادران بهرامیان در سقوط یک فرشته به آب داده اند، باید قسم و آیه بخوریم که ما جماعت حزب الله، شیطان نیستیم و مثل آدمهای خوب و پولدار شمال تهران از خاک آفریده شده ایم و البته بشری جایز الخطاییم.

واقعا به نظر شما تصویری که در سی شب از یک تیپ حزب اللهی به عنوان شیطان در ذهن مخاطب جاسازی شده را می توان با دو سه دیالوگ پراکنده که "از تیپ الانم راضی نیستم ولی برای جلب رضایت فاطمه مجبورم" یا "از کسانی که موقع حرف زدن با نامحرم سرشان را پایین می اندازند، متنفرم" که زبان شیطان حزب اللهی فیلم خارج می شود، توجیه کرد؟

خودشان کارشناس می آورند و می گویند که شیطان قدرتی ندارد و فقط وسوسه می کند و اجنه نمی توانند علیه انسان کاری انجام دهد چون انسان اشرف مخلوقات است و... بعد در همان برنامه کارشناس مذهبی این فیلمهای شیطانی را می آورند که دروغهایش را توجیه کند.

نمی دانم این آقایان فکر نکردند که اگر شیطان و اجنه بتوانند کسی را تا حد مرگ بترسانند که بعد سکته کند و بمیرد یا اینکه توطئه کنند، صحنه سازی کنند، جعل مدرک کنند که تهمت دزدی به دختری پاک بزنند، دیگر در عالم امکان سنگ روی سنگ بند نمی شود و کلا باید جمع کنیم و کار جهان را به شیطان و دارودسته اش بسپاریم! فکر نکردند با این تلقین ها چه وحشت و نا امیدی ای در جامعه ایجاد می کنند؟ آخر زندگی ، فیلم نیست که شیطان هرچه خواست انجام دهد بعد کسی از آن تصادف وحشتناک جان سالم به دربرد و همه چیز به خوبی و خوشی تمام شود. نمی دانید که خداوند امور عالم را از را سلسله علت و معلولی اداره می کند نه مثل فیلمسازان شما با طلسم و جادو جنبل و معجزه و فرشته دیدن و شیطان شدن و.... ؟

نمی دانید این سوژه ها از هالیوود یهودی مسیحی آمده که در دینشان نه عقل بهایی دارد نه علم و نه سلسله علت و معلولی را آنگونه که حکمت اسلامی به آن پی برده، فهمیده اند. آنها مجبورند برای توجیه دین به این خزعبلات چنگ بزنند؛ شما اگر مسلمانید، بروید حکمت اسلامی را بخوانید و اول عمق و زیبایی دین خود را بفهمید بعد ببینم از هالیوود کپی برمی داریدیا نه؟!

سوال آخر من اینکه چه دلیلی دارد که یک سال شیطان را در هیئت یک رزمنده جانباز شهید نشان می دهید و سال دیگر در هیئت جوانی متدین و با تیپ حزب اللهی؟ من هیچ توجیهی را قبول نمی کنم و این را پای حماقت شما نمی گذارم که حکما گفته اند امر اتفاقی تکرار نمی شود.

رهایتان کنند سال دیگر شیطان در لباس یک مرجع تقلید در می آید که دیگر فحش خور جماعت مذهبی جامعه تکمیل شود و شما رسالت مضحکه کردن متدینین را به اتمام رسانده باشید.

دلم می خواهد روز قیامت جواب شما را به این جماعت مظلوم بشنوم.

تا آن روز.....

 

آزادی شیطان


هو الله


این که در ماه رمضان از شر شیطان در امانیم و شیطان زندانی می شود، خبری است خیلی مشهور که تقریبا همه می دانند. حالا این که چرا از جانب صداوسیمای جمهوری اسلامی از شر شیطان در امان نیستیم و هرسال رمضان را باید با شیطان مصور سر کنیم امر عجیب و غریبی است. 

به نظر شما چرا فیلمسازان اینقدر اصرار دارندکه شیطان را مصور کنند؟

-آیا شیطان قبل از رمضان برنامه ریزی می کند که وقتی زندانی است یک جایی داشته باشد؟

-یا مثلا شیطان در صداسیما زندانی می شود؟

-یا مشاوران مذهبی صداسیما به یقین رسیدند که این حدیث زندانی شدن شیطان جعلی است؟


دیگر دارم به این نتیجه می رسم که برای کارگردانان و مشاوران مذهبی و مسئولین صداسیما ایمان به غیب معنا ندارد. حتما باید روح و فرشته و شیطان به تصویر کشیده شود که بشود سریال معنوی ساخت. یکی نیست بگوید که:

1- اصل ایمان، ایمان به غیب است. آیه 3 سوره بقره را نخوانده اید؟ الذین یومنون بالغیب و .... آن قومی که بدون دیدن حسی به چیزی ایمان نمی آورند، به فرموده قرآن، قوم یهود است نه مسلمان، آن هم از نوع ایرانی اش که پیغمبر فرمود قومی هستند که من را ندیده اند ولی از شما اعراب که مرا دیده اید ایمانی محکم تر دارند. (این مضمون حدیث است که یه خاطر داشتم.)

2- مردم ذاتا فطرت الهی دارند، خدا را می شناسند، دارند با مسلمانی شان زندگی می کنند و برای باور به غیب هیچ به این چرندیات هالییودی احتیاج ندارند. (یارو در یکی از فیلمها با موبایل به یکی می گفت: براش دعا کن اگه بلدی. آخه این فرهنگ ایرانی ست یا اسلامی؟ چند درصد مردم بلد نیستند دعا کنند؟ کافر همه را به کیش خود پندارد.)

3- این مشاوران مذهبی شما چه دینی دارند که  در فیلمهایتان نه زندگی اسلامی است نه مردن ها با احادیث جور درمیاید.


واقعا از دست این فیلمها آدم یا باید سر به بیابان بگذارد یا شبی دو تا استامینوفن بخورد یا کلا تلویزیون را تعطیل کند چون اگر مثل من چند تا دیالوگش را هم بشنوی باز باید استامینوفن را بخوری.

وقتی جعبه جادو، دانشگاه می شود!

بعضی وقتها آدم از این جعبه جادو که قرار بود دانشگاه ملی شود، چه چیزهایی که یاد نمی گیرد؛ مخصوصا وقتی استاد این دانشگاه جناب ورزی شود و درسش، درس تاریخ باشد.

مثلا آدم یاد می گیرد که انقلاب مشروطیت اینطوری شروع شد که: یکی بود، یکی نبود، یک روز چند تا آخوند تو یک جایی که معلوم نیست مسجد است یا کاخ است یا حرم یا... دور هم نشسته بودند که یکی گفت باید در این مملکت، مشروطه باشد. حالا چرا و چطور و چگونه، خود بیننده باید در کتاب تاریخ دبیرستانش خوانده باشد. خب آدم از دبیرستان به دانشگاه می رود.

بعد این چند تا آخوند در همان جای مجهول الهویة مدام دور خود می چرخند و حرفهایی می زنند که این روزها توی همه کانالهای دانشگاه ملی (یا همان جعبه جادوی سابق) می زنند و فقط دیپلم به بالا می فهمند چه می گویند. حتما برای همین هم هست که فقط با خودشان حرف می زنند و از بدیهای حکومت استبدادی و آزادی غربی می گویند و برخلاف تصور غلطی که همه دارند برای مردم سخنرانی نمی کنند!

از چیزهای دیگری که آدم در دنیای سیاست از جناب ورزی یاد می گیرد این است که ممکن است یک نفر محمدعلی میرزا باشد و ولیعهد باشد و از تبریز از ریز اتفاقات و تصمیماتی که در تهران گرفته می شود خبر داشته باشد و خودش به اتابک بگوید که اگر من اینها را ندانم که ولیعهد نیستم؛ بعد همان آدم بشود محمد علی شاه و در تهران در کاخ سلطتنتش باشد و از اتابک که تازه از فرانسه برگشته بپرسد: اصلا چه شد که این مشروطه شروع شد؟!!! بعد جناب اتابک دو پاراگرافی که در کتاب تاریخ دبیرستان از آغاز مشروطه نوشته برایش تعریف کند که بله آقا قند در تهران گران شد و عین الدولة فلان تاجر را شلاق زد و...!

اگر 150 سال دیگه بچه این آقای ورزی از حوادث اخیر فیلم ساخت و در آن احمدی نژاد از مشائی پرسید چه شد روز عاشورا اغتشاش شد، اصلا تعجب نکنید!

دیگر اینکه اگر فکر کردید که احیانا مردم در انقلاب مشروطه کوچکترین نقشی داشتند سخت در اشتباهید. ماجرا منحصر بوده بین همان چند تا آخوند و شاه و دو سفارت روسیه و انگلیس. البته ستار خان و ریحان خانم هم نقش داشتند ولی باز آنجا هم از مردم تبریز خبری نیست (ببخشید غیر از زنان محله فلان که یک روسری برای ستارخان فرستادند.) ستارخانش باقرخان نداشت، چه رسد به مردم تبریز!

چیزی که آدم از زمان قبل مشروطه و از ناصرالدین شاه یادمی گیرد این است که او اینقدر شاه بدی بود که خیلی از کشتن امیرکبیر ناراحت بود و عذاب وجدان داشت و معلوم نیست این میرزا رضای کرمانی چه بدی ای از این شاه بیچاره دیده بود که او را کشت!


خلاصه انشاءالله در سالهای بعد، این جناب ورزی، باز هم ما را از یک سری اشتباهات تاریخی دربیاورد. شاید اینجوری بعد چند دهه  آقای ضرغامی یک لیسانس تاریخ به ما بدهند.

من به عنوان یک کارشناس...!


هو المتکبر!

هفته پیش در برنامه "صبح عالی بخیر" کارشناس برنامه که به گفته خودش "به عنوان یک کارشناس" راجع به همه چیز صحبت می کرد، شروع به صحبت در مورد ترافیک کرد و مجبور شد از عبارت بی کلاس "زیرگرفتن" استفاده کند؛ پس برای حفظ کلاس خودش گفت: 

در اصطلاح عامیانه اگر یک ماشین کسی را زیر بگیرد......


خب! شما "به عنوان یک کارشناس" میشود واژه غیرعامیانه اش را بگویید؟!!!!!