ارض العزّة


هو المنتقم


سلام من به خواهر فلسطینی ام!

سلام من به بــرادر  فلسطینی ام!


سلام مرا از ملکوت می شنوید. ملکوت آسمانها.

آمده بودم تا با چشمان خودم ببینم مقاومت زیبایتان را و بوسه بزنم بر زخمهای بی مرهمتان. مرهم آورده بودم برای زخمهایتان؛ اما تقدیر این بود که زخمم مرهم دل زخم خورده تان شود.


با امید آمده بودم و غذا آورده بودم برای کودک مظلومت، مادر! در راه با خود می گفتم الهی فدای اشکهای کودکت شوم و دیگر این اشکها را نبینم.


لباس و روانداز هم آورده بودم، تا شاید زمستان امسال کمی گرمتان کند. راستی! خون من هنوز گرم است. نمی دانم گرمای آن تا زمستان باقی می ماند یا نه؟


نکند ناراحت شوید یا حسرت بخورید! لباس و غذا و دارو تمام می شود، ولی تقدیر خدا پابرجاست. خداوند چنان مکر دشمنان را برمی گرداند که با خون ما برای همیشه آزادیتان رقم بخورد. آزادی همه مستضعفین عالم. آزادی برای همیشه. اندوهگین نشوید و امیدوار باشید که شما «ارض العزّة» را به ارث خواهید برد و دشمنانتان «ذلت» را.


راستی اینجا فرشته ها سلام می رسانند. همه متحیرند از استقامت و صبر و ایمانتان و هنوز شرمنده می شوند از یادآوری پاسخ «انی اعلم ما لا تعلمون». بعضی هم لعن می کنند خائنین به شما را و قاتلین ما و شما را. خائنینی که یا سکوت می کنند در برابر فریاد دادخواهی شما، یا فریاد «نه غزه نه لبنان» سرمی دهند در برابر نگاه های منتظر شما.


خبر مهمی هم برایتان دارم؛ تاریخ پیروزی شما اینجا ثبت شده و فقط صبر و استقامت شما را می طلبد.


در پایان، همه شهدا خدمتتان سلام می رسانند و برای فرج همه آزادگان دعاگویند.


قربانی شما: امدادگر شهید کاروان آزادی

2010MAY31