برای چاپهای متعدد «نه ده» اثر حسین قدیانی


هو الحکیم


آنچنان کرده بودند که خجالت می کشیدیم از بسیجی بودنمان و آنچنان شده بودیم که یادمان رفته بود بسیجی هستیم.

آنچنان کرده بودند که یواشکی عاشق رهبرمان باشیم و آنچنان شده بودیم که یواشکی سخنانش را گوش می دادیم.

آنچنان کرده بودند که چفیه انگشت نما شود و آنچنان شده بودیم که چفیه هامان در گنجه لباس هامان باشد.

آنچنان کرده بودند که بی خیال از مقابل جمله شهدا شرمنده ایم رد می شدیم و آنچنان شده بودیم که ککمان هم نمی گزید.

آنچنان کرده بودند که سال 88 شد سال فتنه و آنچنان شده بودیم که مانده بودیم چه کنیم در برابر این فتنه.


یک سال گذشت...

و مکر خداوند چنان نقشه هاشان را واژگون کرد که حالا افتخار کنیم سوار اتوبوس نظام به راهپیمایی می رویم و نی ساندیس نظام را در چشم دشمنان نظام فروبریم.

این کار را خداوند با دستان داداش حسین انجام داد در قطعه 26.

داداش حسین قدیانی به تنهایی آنچنان فریاد زد که یادمان آمد بسیجی بودیم و حتی گاهی از نوع ترمزبریده اش. او کاری کرد که حالا با افتخار چفیه بیندازیم و از عشق به رهبر بگوییم.

او سربلند است در برابر پدر شهیدش برای 8 ماه ایستادگی یک تنه اش در برابر دنیای اینترنتی فتنه. او و آهستان و پوسترهای عاشورایی و معدود کسانی که من نمی شناسم.


آنها سربلندند ولی ما هنوز باید سرافکنده بگوییم شهدا شرمنده ایم. شرمنده برای همه کم کاری هایمان.