بسم الله
خمینی کبیر فرمود: "شما رهبران نهضت هستید. بانوان، رهبر نهضت ما هستند، ما دنبالۀ آنها هستیم. من شما را به رهبری قبول دارم و خدمتگزار شمایم. خداوند شما را برای اسلام حفظ کند."
کشتن همه فرشته ها
یا
وقتی شیطان به صداسیما می زند
چقدر ما ساده لوحیم که صداسیما را نقد می کنیم. انتظار داریم به گفتمان حزب الله توجه کنند و به یاران انقلاب تریبون داده شود. (تازه ذوق می کنیم که برنامه راز را داریم) می گوییم چرا فقط شمال تهران را می بینید و بقیه کشور را نادیده می گیرید. می گوییم چرا زنان چادری یا فقیرند یا بدبخت... و خیلی نقدهای دیگر.
حالا با این دسته گلی که برادران بهرامیان در سقوط یک فرشته به آب داده اند، باید قسم و آیه بخوریم که ما جماعت حزب الله، شیطان نیستیم و مثل آدمهای خوب و پولدار شمال تهران از خاک آفریده شده ایم و البته بشری جایز الخطاییم.
واقعا به نظر شما تصویری که در سی شب از یک تیپ حزب اللهی به عنوان شیطان در ذهن مخاطب جاسازی شده را می توان با دو سه دیالوگ پراکنده که "از تیپ الانم راضی نیستم ولی برای جلب رضایت فاطمه مجبورم" یا "از کسانی که موقع حرف زدن با نامحرم سرشان را پایین می اندازند، متنفرم" که زبان شیطان حزب اللهی فیلم خارج می شود، توجیه کرد؟
خودشان کارشناس می آورند و می گویند که شیطان قدرتی ندارد و فقط وسوسه می کند و اجنه نمی توانند علیه انسان کاری انجام دهد چون انسان اشرف مخلوقات است و... بعد در همان برنامه کارشناس مذهبی این فیلمهای شیطانی را می آورند که دروغهایش را توجیه کند.
نمی دانم این آقایان فکر نکردند که اگر شیطان و اجنه بتوانند کسی را تا حد مرگ بترسانند که بعد سکته کند و بمیرد یا اینکه توطئه کنند، صحنه سازی کنند، جعل مدرک کنند که تهمت دزدی به دختری پاک بزنند، دیگر در عالم امکان سنگ روی سنگ بند نمی شود و کلا باید جمع کنیم و کار جهان را به شیطان و دارودسته اش بسپاریم! فکر نکردند با این تلقین ها چه وحشت و نا امیدی ای در جامعه ایجاد می کنند؟ آخر زندگی ، فیلم نیست که شیطان هرچه خواست انجام دهد بعد کسی از آن تصادف وحشتناک جان سالم به دربرد و همه چیز به خوبی و خوشی تمام شود. نمی دانید که خداوند امور عالم را از را سلسله علت و معلولی اداره می کند نه مثل فیلمسازان شما با طلسم و جادو جنبل و معجزه و فرشته دیدن و شیطان شدن و.... ؟
نمی دانید این سوژه ها از هالیوود یهودی مسیحی آمده که در دینشان نه عقل بهایی دارد نه علم و نه سلسله علت و معلولی را آنگونه که حکمت اسلامی به آن پی برده، فهمیده اند. آنها مجبورند برای توجیه دین به این خزعبلات چنگ بزنند؛ شما اگر مسلمانید، بروید حکمت اسلامی را بخوانید و اول عمق و زیبایی دین خود را بفهمید بعد ببینم از هالیوود کپی برمی داریدیا نه؟!
سوال آخر من اینکه چه دلیلی دارد که یک سال شیطان را در هیئت یک رزمنده جانباز شهید نشان می دهید و سال دیگر در هیئت جوانی متدین و با تیپ حزب اللهی؟ من هیچ توجیهی را قبول نمی کنم و این را پای حماقت شما نمی گذارم که حکما گفته اند امر اتفاقی تکرار نمی شود.
رهایتان کنند سال دیگر شیطان در لباس یک مرجع تقلید در می آید که دیگر فحش خور جماعت مذهبی جامعه تکمیل شود و شما رسالت مضحکه کردن متدینین را به اتمام رسانده باشید.
دلم می خواهد روز قیامت جواب شما را به این جماعت مظلوم بشنوم.
تا آن روز.....
بسم الله
ایمان به خدا یا زندگی به سبک شیطان. این انتخابی است که همه م می کنیم و راه سومی وجود ندارد.
ایمان به خدا یعنی زندگی در عالم نور. و زندگی در این عالم قواعدی دارد که اهالی آن، پذیرفته اند؛ با سرخوشی لذت بخشی هم پذیرفته اند.
قاعده دوم این است که هر چه عاشق تر باشی دوست داری در راه اثبات عشقت بیشتر سختی بکشی. دوست داری خودت را برایش لوس کنی و در لحظات سخت در آغوش مناجاتش آرام بگیری. وقتی روزه ای و در میان چادر مشکی گویی خورشید را در آغوش خود حمل می کنی و از تشنگی له له می زنی، فکر می کنی در میان بال فرشتگان قدم برمی داری.
ولی نه! صبر کن...
شاید در این لحظات یاد چیزی بیفتی که دیگر اینها را سختی ندانی یا شاید از اینکه به خودت مباهات کردی خجالت بکشی. مثلا یاد مادران سومالی که حجاب زیبایشان را در تلویزیون دیده ای. تو بعد افطار سیر و سیراب می شوی ولی آنها چه؟ آنها شاید با اشکهایی که برای فرزندان گرسنه شان می ریزند سیراب شوند. راستی، آدم که اشک می ریزد تشنه تر می شود. نه؟ حالا شاید یاد چیز دیگری بیفتی...
یاد زینب کبری و لبان تشنه اش.
او هم تشنه بود. روزه نبود ولی به خاطر خدا تشنه بود. مهم این است که به خاطر خدا باشد. او هم چادر مشکی به سر داشت زیر آفتاب داغ کربلا. ولی چادر مشکی اش سفید شده بود از خاک سرخکربلا. او تشنه بود ولی زیر آفتاب سوزان با چادرش می دوید. گریه می کرد و گریه کودکان را هم ساکت می کرد. او تشنه بود ولی باید همه تشنگان را تیمار می کرد.
خدایا! یک نفر می تواند چند نفر باشد؟ به جای چند نفر بدود و تیمار کند و تشنه هم باشد؟
خدایا! من دیگر تشنه نیستم. من عاشق زینب توام. زینب علی. محبوب تو.
هو الله
این که در ماه رمضان از شر شیطان در امانیم و شیطان زندانی می شود، خبری است خیلی مشهور که تقریبا همه می دانند. حالا این که چرا از جانب صداوسیمای جمهوری اسلامی از شر شیطان در امان نیستیم و هرسال رمضان را باید با شیطان مصور سر کنیم امر عجیب و غریبی است.
به نظر شما چرا فیلمسازان اینقدر اصرار دارندکه شیطان را مصور کنند؟
-آیا شیطان قبل از رمضان برنامه ریزی می کند که وقتی زندانی است یک جایی داشته باشد؟
-یا مثلا شیطان در صداسیما زندانی می شود؟
-یا مشاوران مذهبی صداسیما به یقین رسیدند که این حدیث زندانی شدن شیطان جعلی است؟
دیگر دارم به این نتیجه می رسم که برای کارگردانان و مشاوران مذهبی و مسئولین صداسیما ایمان به غیب معنا ندارد. حتما باید روح و فرشته و شیطان به تصویر کشیده شود که بشود سریال معنوی ساخت. یکی نیست بگوید که:
1- اصل ایمان، ایمان به غیب است. آیه 3
سوره بقره را نخوانده اید؟ الذین یومنون بالغیب و .... آن قومی که بدون
دیدن حسی به چیزی ایمان نمی آورند، به فرموده قرآن، قوم یهود است نه
مسلمان، آن هم از نوع ایرانی اش که پیغمبر فرمود قومی هستند که من را ندیده
اند ولی از شما اعراب که مرا دیده اید ایمانی محکم تر دارند. (این مضمون
حدیث است که یه خاطر داشتم.)
2- مردم ذاتا فطرت الهی دارند، خدا را می
شناسند، دارند با مسلمانی شان زندگی می کنند و برای باور به غیب هیچ به این
چرندیات هالییودی احتیاج ندارند. (یارو در یکی از فیلمها با موبایل به یکی
می گفت: براش دعا کن اگه بلدی. آخه این فرهنگ ایرانی ست یا اسلامی؟ چند
درصد مردم بلد نیستند دعا کنند؟ کافر همه را به کیش خود پندارد.)
3- این مشاوران مذهبی شما چه دینی دارند که در فیلمهایتان نه زندگی اسلامی است نه مردن ها با احادیث جور درمیاید.
واقعا از دست این فیلمها آدم یا باید سر به بیابان بگذارد یا شبی دو تا استامینوفن بخورد یا کلا تلویزیون را تعطیل کند چون اگر مثل من چند تا دیالوگش را هم بشنوی باز باید استامینوفن را بخوری.
هو المنتظر
برای آمدن امام زمان چه کار کنیم؟
دو تُن کیک پختیم، نیامد...
۵۰ متر ساندویچ درست کردیم، نیامد...
35 میلیون پیامک فرستادیم، نیامد...
لباس نو پوشیدیم، رفتیم مولودی، دست زدیم، باز هم نیامد...
ساعت 11 شب دعای فرج هم خواندیم، باز نیامد...
ای بابا! پس چه کار کنیم امام زمان بیاید؟
ما حتی کلی مستند ظهور با موضوعات آرماگدون، یهودیت و آخر الزمان، مسیحیت و آخر الزمان، فراماسونری، شیطان پرستی و ... ساختیم. دیگر چه کار کنیم؟
هو الشاهد
سلام آیات
به گزارش وبلاگ آیات القرمزی از سایت ها و فُرُم های بحرینی، آیات القرمزی شعر جدیدی را که در زندان سروده است توسط یکی از هم سلولی های خود به خارج از زندان فرستاده و تاکید کرده صحبت هایش در تلویزیون از روی اکراه و به خاطر "تهدید به تجاوز" آل خلیفه بوده است. وبلاگ آیات القرمزی ترجمه ی ابتدایی این شعر را در اختیار خوانندگان قرار می دهد.
قصیدة : زنزانتی میدان لؤلؤتی
هو الشاهد
همیشه این جمله علامه طباطبائی مرا به وجد می آورد:
«وقتی آقای مطهری سر کلاسم می آمد، رگصم (رقصم) می گرفت».
خوش به حال این شاگرد و آن استاد....
و امام که برای شهادت فرزندش گریه نکرد تا وقتی که روضه علی اکبر خواندند؛ برای شهادت میوه عمرش، مطهری، غریبانه گریست.
از مطهری زیاد می شنویم، همانطور که از بهشتی، رجایی و سایر یاران مظلوم امام؛ ولی درست نمی شنویم و نمی گوییم.
زیاد می شنویم ولی فقط می شنویم. نه درس می گیریم و نه درسهایشان در زندگی ما جایی دارند. حتی درسهایشان را نمی شنویم و نمی گوییم و نمی گویند.
برای اینکه خودمان اینگونه نباشیم، از دوستان وبلاگی ام که دستی در مطالعه آثار استاد دارند خواهش می کنم بنویسند که کدام سوالشان در کدام کتاب استاد جواب داده شد و کدام دغدغه زندگیشان حل شد، یا با کدام کلام استاد دغدغه جدیدی برایشان ایجاد شد.
بنویسید، شاید کسی دیگر به دنبال جواب سوالش می گردد و تا به حال سراغ کتابی که هرروز در کتابخانه منزلش یا مدرسه اش یا دانشکده اش می دیده، نرفته؛ چون نمی دانسته جواب سوالش را آنجا خواهد یافت.
جناب پلخمون،کلپوره، ستیغ،شلمرود، فرصت، مرمی! و هرکس که کتابی از استاد خوانده، بنویسید. برای ادای دین به استاد بگویید از او چه آموخته اید؟
هو العلیم
بعد مدتها به وصال اینترنت رسیدم و این وصلت را در نزدیکی بهار به فال نیک می گیرم. شما هم دعا کنید در این برقستان دیگر خاموشی نیافتد.
از ماه رمضان 89 یک شرکت نظرسنجی آلمانی مدام منزل ما تماس می گیرد و تقاضای نظرسنجی دارد، من هم گزارشی در بیست وسی دیده بودم که اینها جاسوسند، و همیشه درخواست آنها را رد می کردم.
ولی در این آخرین تماسی که داشتند با خودم فکر کردم فوقش جاسوسها می فهمند که جمهوری اسلامی طرفدار دارد، بگذار ببینم چه چیزهایی برای بیگانگان اهمیت دارد.
نتیجه این مصاحبه نیم ساعته خیلی جالب بود. این قدر که پیشنهاد می کنم شما هم بخوانید تا بدانید که کوچکترین اعمال شما برای دشمنانتان مهم است.
1- سعی می کنم تیتر تمام سوالاتشان را بنویسم.
2- بسیار هدفمند تمام سوالات 4گزینه ای بود که در یک چهارچوب مشخص جوابها داده شود.
3- سوالات شبیه به هم را در یک تیتر می نویسم گرچه تمام آنها جداجدا پرسیده می شد.
- سن
- تحصیلات
- تعداد افراد خانواده
- وضعیت کاری تک تک افراد خانواده : خانه دار، بیکار ، درجستجوی کار، نیمه وقت، تمام وقت
- شغل همسر: کارمند، آزاد، کارگر، غیره
-میزان درآمد خانواده: 100-200، 200-300، 300-400، 400-500، 500-600، بالاتر
- سطح اقتصادی خانواده: ضعیف، متوسط، مرفه، خیلی مرفه
- در مورد استفاده از روزنامه، موبایل، پیامک، اینترنت، چت: دیروز، هفته گذشته، ماه گذشته، هرگز
- نماز خواندن، روضه گرفتن، مسجد رفتن: همیشه، گاهی، هرگز
- بعد اجرای یارانه ها، گوشت، برنج،آب، برق، گاز، نان: گران شده، ارزان شده، تغییری نکرده
- دولت در اجرای یارانه ها : موفق بوده، موفق نبوده، خیلی موفق بوه، کم موفق بوده
- از نظر اقتصادی کشور پیشرفت کرده یا نکرده
- از نظر سیاست خارجی موفق بوده یا نبوده
(این سوالها به چند طریق پرسیده شد که گاهی فکر می کردم تکراریست ولی صورت سوال فرق می کرد)
- از نظر ارتباط ایران با سوریه، مصر، آمریکا چند نوع سوال پرسیده شد
- انقلاب مصر تحت تاثیر انقلاب 57 ایران بوده یا قیام 89؟
- ایران باید با مصر و آمریکا ارتباط داشته باشد یا دیپلمات بفرستد یا نه؟
(به حساسیت کشور مورد نظر دقت کنید)
- نظرتان در مورد موسوی، کروبی، احمدی نژاد، رحیم مشایی، آیت الله خامنه ای: خیلی مثبت، مثبت، منفی، خیلی منفی
هو المنتقم
اگر امتحان عاشورا، جداکننده ی صف حق از باطل بود، عاشورای سال گذشته برای مردم ایران، عاشورایی دوباره بود.
و دنیا دید که "ما اهل کوفه نبودیم" و اهل کوفه را از خود راندیم.
و این سخت آمد بر دشمنان ما و اکنون با حیلتی کاری تر روبروییم.
دشمنان ما فهمیده اند که این محرم و صفر است که انقلاب را زنده نگه داشته است، و اکنون کمر به نابودی اصل محرم و صفر بسته اند.
هوشیار باشید و دیگران را هوشیار کنید که دشمن ما هوشیارتر از دیروز گشته.
هو الشاهد
دانستن خوب است. دانستن مهم است. ولی دانستن چه چیزی مهم است؟ چقدر مهم است؟ به اندازه صرف وقت عزیزمان؟ به اندازه صرف نظر کردن از تفریح و مهمانی؟ به اندازه صرف مال و ثروت؟ به اندازه صرف عمر؟ همه ی عمر یا بخشی از آن؟
اگر بگویم چیزی هست که دانستنش به اندازه جانمان ارزش دارد چه می گویید؟
اگر بگویم به اندازه جان و مال و آبروی ما ارزش دارد چی؟
اگر بگویم به اندازه جان و مال و آبروی تمام خانواده و دوستانمان ارزش دارد چه می گویید؟
کسی را می شناسم که جان خودش و تمام خاندان و یارانش را فداکرد تا مردم زمانه اش بدانند حق با کیست و چه کسی باطل می گوید.
دانستن حق به اندازه خون حسین بن علی (علیه السلام)، خون پاک
علی اصغر و 72 خون از پاک ترین انسانها، و به اندازه اسیری زینب کبری و
خاندان عصمت، مهم است.
اما منتقم ثارالله قیام نخواهد کرد تا زمانی که برای نشان دادن حقیقت به مردم احتیاجی به نثار خونش نداشته باشد.